خلاصه گزارش:
تاریخ برگزاری: ۵-۱۰مهر ۱۳۹۶
سرپرست برنامه: محمدرضا حسن پور
مسئول فنی : محسن کرمی
محل اجرای برنامه : مازندران
شرح گزارش:
ساعت ۲۰ روز چهارشنبه، ۵ مهر ۱۳۹۶ سفر سبز ما از شیراز آغاز شد. سفری طولانی پیش رویمان بود. ظهر روز بعد برای صرف ناهار در سمنان توقف کردیم و سپس به سمت چشمه های تراورتنی باداب سورت حرکت کردیم. جاده سمنان به ساری، جاده ای خلوت با منظره ای حیرت انگیز است. دیدن مه روان با خنکی مرطوب و مطبوع هوا، خستگی جاده طولانی شب گذشته را از تن دور می کرد. بعد از عبور از شهمیرزاد، فولادمحله، سه راه تلمادره و روستای اورست به چشمه های تراورتنی باداب سورت رسیدیم. پیشنهاد می شود چهار کیلومتر پایان مسیر را با نیسان سفر کنید. نقطه ای بی نظیر در طبیعت ایران بود. انعکاس کوه ها و تپه های اطراف در حوضچه های پلکانی، هنگام غروب آفتاب، منظره خیره کننده ای را به وجود آورده بود.
اگر طبیعت دوست هستید، روی پلکان های آهکی پا نگذارید. هرچند که پلکان های تراورتنی از مقاومت قابل توجهی برخوردارند، اما قدم زدن رویشان، آن ها را مستهلک می کند و در نهایت زیبایی این دومین میراث طبیعی کشورمان _بعد از کوه دماوند_ رو به زوال می رود. در ساعت ۲۲ بعد از بازدید چشمه ها به منطقه شش دانگه بازگشتیم.
مقصد بعدی ما دریاچه چورت Choret بود. دیروقت بود و جاده مه آلود. طوری که بیش از دو متری جاده پیش رو دیده نمی شد. پلیس راه هم مانع ادامه اتوبوس ما شد. گفتند که تردد ادامه این جاده تنها با اتوبوس های خطی اینجا ممکن است. اتوبوسمان را عوض کردیم. این بار کوله هایمان را هم برداشتیم. راننده جدید با جاده آشنا بود. شب بود و باران می آمد و جاده مه آلود بود. در ده کیلومتری دریاچه و در ابتدای مسیر فرعی سوار نیسان شدیم و در یک مسیر خاکی و جنگلی قرار گرفتیم. صحنه هایی که در تاریکی شب و نور نیسان دیدیم بی نظیر بود. مه متراکم جنگل پا به پای ما می آمد. باران قطع شده بود. اما هوا خنک و مرطوب بود. از یک جایی به بعد یک راهنمای محلی به ما پیوست. پیشنهاد کرد که چون هوا خیلی مه الود است، شب را در حصار کلبه جنگلی اش بگذرانیم تا صبح به ما بپیوندد و ما را از مسیری جنگلی و پیاده رو، به دریاچه برساند. قبول کردیم. چادرهایمان را برپا کردیم و خوابیدیم. صبح با صدای نم نم باران بیدار شدیم. بیرون از چادر منظره شگفت انگیزی بود. درختان خودرو و طبیعت بکر جنگل در مه صبحگاهی سبزی کمرنگی داشتند. یک سگ تا صبح برای ما نگهبانی داده بود و حالا گرسنه بود. صبحانه خوردیم و به او هم صبحانه دادیم!
ساعت ۹ بود که به طرف دریاچه حرکت کردیم.
مسیر پر بود از درختان سر به فلک کشیده خودرو، مه غلیظ و گل و لایی که ما در آن قدم می زدیم. باران بند امده بود، اما شبنم روی برگهای بالایی روی برگ های پایینی می افتاد و صدای چک چک آرامش بخشی می داد. در پاره هایی از راه تنها صدای این چک چک بود، در آمیخته با صدای شلپ شلپ کفشهای گلی ما که سکوت جنگل را می شکست. راهنمای محلی ما را از مسیری کاملا جنگلی و بکر عبور داد و به دریاچه رساند. دریاچه عجیب زیبا بود. بچه ها در دریاچه شنا و بعد کنار آتشی که برپا کرده بودیم، خودشان را گرم کردند. ظهر بود که به سمت ساری حرکت کردیم.
بعد از هشتاد کیلومتر نیسان سواری در جاده ای پر پیچ و خم و ناهموار، ناهار را در رستورانی ابتدای ساری خوردیم و بعد به سمت ویلایی در جاده فرح آباد حرکت کردیم. شب راحتی را در ویلا گذراندیم و روز بعد به سمت جنگل های فیلبند، در کیلومتر بیست و پنج جاده هراز از آمل، رهسپار شدیم. در ابتدای جاده فیلبند، سوار بر مینی بوس شدیم. جاده از دو تکه مسیر آسفالت و خاکی تشکیل شده بود. منظره دو طرف جاده آسفالت، پر بود از جنگل های انبوه و متراکم که مه غلیظ آن را پوشانده بود. چند صد متری را در این جاده قدم زدیم. متاسفانه بخش هایی از طبیعت زیبا و بکر این نواحی، شده بود محلی برای تجمع زباله های “به ظاهر طبیعت گردان”!
کاش زمان به ما اجازه می داد تا حداقل بخش هایی از آن را پاکسازی کنیم.
دوباره سوار مینی بوس شدیم و راه را ادامه دادیم. وارد جاده خاکی مسیر شدیم که از دو طرف به دره هایی پوشیده از مه غلیظ مشرف بود. مه سفید پایین تر از ما قرار داشت و دره را به دریاچه ای از ابر تبدیل کرده بود. جاده، این دریاچه را به دو تکه جدا از هم تقسیم کرده بود و مینی بوس بود که از لای ابرها بالا می رفت.
به فیلبند رسیدیم. بر بلندای فیلبند، در منطقه ای مسطح، دقیقا بالای دریاچه ابر ساکن شدیم که پر از آرامش بود. رنگین کمان مقابل چشمهایمان بود، سگ ها به آرامی کنار آدم ها قدم می زدند و ما آدم ها از دیدن همه ی این سرخوشی ها سرمست بودیم.
غروب ناهار را خورده بودیم و کمی دور آتش خودمان را گرم کردیم. در شامگاه روز شنبه، از جاده هراز به سمت شیراز رهسپار شدیم. صبح روز یکشنبه به اصفهان رسیدیم. صبحانه و ناهار را در اصفهان خوردیم و بعد به سمت شیراز رهسپار شدیم. شامگاه روز یکشنبه به شیراز بازگشتیم.
در پایان،از سرپرست محترم برنامه جناب آقای حسن پور ومسئول فنی برنامه جناب آقای کرمی، صمیمانه سپاسگزاریم که با صبر و بردباری تمام لحظات زیبای این سفر دل انگیز را برایمان به ارمغان آوردند.
سپاس فراوان از خانم عاطفه چوپانی برای نگارش گزارش برنامه