خلاصه گزارش:
زمان اجرای برنامه: از جمعه ۲۸ آذر تا سه شنبه ۲ دی ماه ۱۳۹۳ (به مدت پنج روز)
مکان های تفریحی: کویر شهداد، باغ شاهزاده ماهان، ارگ راین، آبشار راین، مقبره شاه نعمت اله ولی
تعداد اعضای گروه: ۱۰ نفر (هفت تا آقا و سه تا خانم)
آقایان: رضا حسن پور(سرپرست برنامه) ، رضا علیزاده، محسن کرمی، محمدرضا هدایت، محمد ارقمی، علی دریس، حسین آبید
خانم ها: طوبی شهریور، مینا وحدت ، فاطمه شریفی
—————————————————-
شرح برنامه:
باید رفت و باید دید….
ضمن تشکر از شما دوست عزیز که وقت خود را صرف مطالعه این گزارش می کنید، این نکته را یادآور میشوم که این برنامه یکی از برنامه های جالب و پر از تجربه های جدید برای ما بود و انصافا از آن سفر هایی بود که:پخته شود هر خامی! امیدوارم بتوانم گزارش قابل استفاده ای را ارائه کنم.
روز اول (جمعه) :
ساعت ۶:۳۰ صبح از ترمینال کاراندیش شیراز سوار بر اتوبوس به مقصد کرمان شدیم. از شیراز تا کرمان حدود ۸ ساعت طول کشید .(کرایه این مسیر ۱۴۰۰۰ تومان بود) حدود ساعت ۱۴:۳۰ به کرمان رسیدیم.
تا ساعت ۱۶ مشغول پیدا کرده مکانی جهت استراحت و صرف ناهار بودیم . در این حین به چندین نفر جهت کرایه مینی بوی یا ون با کرایه مناسب تماس گرفتیم تا در نهایت توانستیم یک ون با راننده خوب پیدا کنیم.
ساعت ۱۴ سوار بر ون به سمت منطقه کویری شهداد حرکت کردیم. از کرمان تا کمپ کویری شهداد حدود ۷۰ کیلومتر می باشد. حدود ساعت ۱۷:۳۰ به ابتدای جاده کمپ کویری شهداد (روستای شفیع اباد) رسیدیم و هوا تقریبا تاریک شده بود. در آنجا چند خودرو مسیر جاده را مسدود کرده بودند تا اعلام کنند که به دلیل مشکل برق رسانی منطقه ، اجازه ورود به کمپ را ندارید. راننده ون (آقای نوری) تلاش زیادی برای راضی کردن آنها انجام داد ولی ناچارا در نهایت تسلیم خواسته ایشان شدیم .
تصمیم گرفتیم تا در یک کاروان سرای قدیمی در روستای شفیع آباد شب را سپری کنیم که یکی از اهالی آنجا خانه خود را با پیشنهاد خود به ما اجاره داد تا بتونیم در جای گرم و نرم و آرام شب را به صبح برسانیم.
روز دوم (شنبه) :
صبح پس از صرف صبحانه کوله هایی را با وسایل ضروری برای کویرنوردی یک روزه شامل ( آب، بادگیر و ناهار و… ) بر دوش گرفته و با وانت مسیر روستا تا کمپ کویری شهداد را که حدود ۸ کیلومتر بود طی کردیم. با دیدن کمپ کویری بسیار زیبا، حسابی حسرت شب گذشته را خوردیم که نتوانسته بودیم شب را در آن مکان دل انگیز سپری کنیم.
یادآور میشوم: کمپ کویری شهداد تنها کمپ کویری دشت لوت است. این کمپ در ۲۰ کیلومتری شهرستان شهداد ودر آخرین نقطههایی که زندگی ادامه دارد و در لابه لای تپهها قرار گرفته است. آب، برق، سرویس بهداشتی، آمفی تئاتر روباز، حمام آفتاب، خواب در شنها و استراحت در ۳۵ آلاچیق ساخته شده از مصالح طبیعی همچون برگهای خرما… بخشی از امکانات و لوازم میزبانی کویر از میهمانانش است.
ساعت ۹ صبح در هوای نیمه ابری از کمپ کویری راهی رمل های شهداد شدیم.
چه عطری دارد! چه شکوهی! چه اندوهی! چه حیران ممتدی! روی اولین خط الراس زیبایی که می رسیم میان قاب دوربین خاطره می سازیم از رملی به رمل دیگر میان فراز و فرود، میان بهت و لبخند و عکس. گروه میان بازیگوشی و شادمانی، میان بزم تفکر و اندیشه شان قدم به ماسه ها می سپارند. دست که بر پیشانی تب دار کویر بگذاری و انگشتان که به قلب ماسه ها بسپاری در می یابی که سرما در لایه های زیرین آشیانه کرده است.
شکوه و عظمت کویر ما را مبهوت کرده بود، بطوری که در دوساعت اول ما فقط یک کیلومتر را طی کرده بودیم و عجایب کویر شهداد حرکت را از ما ستانده بود و امان را از لنز دوربین ها گرفته بود.
ما که میخواستیم کویر را محکم درآغوش بگیریم و او را ستایش کنیم تا بتوانیم ارتباط تنگاتنگی با او داشته باشیم کفشهایمان را بیرون آورده تا گرمای آن در تمام وجودمان رسوخ کند.
در ادامه مسیر یکی از دوستان که محو تماشای شگفتی های کویر شده بود با خود خلوت کرده بود و در جلوی گروه ، مسیر مستقیم را طی میکرد تا اینکه سرپرست گروه خواست درسی به ما بدهد. کم کم که آن دوست (خانم شهریور)، از ما دورتر میشد ، سایر اعضای گروه در پست تپه ی کوچکی قایم شدند تا عکس العمل گمشده ای را مشاهده کنند. خانم شهریور که پس از ۳-۴ دقیقه متوجه شد که در آن بیابان هولناک تنها مانده است و نمیداند باید به کجا پناه ببرد. در آن دقایق که خانم شهریور مشغول راضی کردن خوش بود که:”نه! تو گم نشده ای. بچه ها همین نزدیکی های هستند” و با صدای بلند یک یک بچه ها را صدا میکرد. در آن مخفیگاه هر کدام از بچه ها خود را جای فرد گمشده تصور کردند و نظر خود را در مورد فرار از آن مهلکه بیان کردند. شاید بهترین راه کار این بود که مسیر رفته را برمیگشت و رد پاها را دنبال میکرد تا گروه را پیدا کند یا بر بالای یکی از کلوت ها می رفت تا مسیر را راحت تر پیدا کند. چون آن صحنه بسیار هولناک بود ما بیش از ده دقیقه گمشده را منتظر نگذاشته و پیش وی برگشتیم.
حدود ساعت ۱۳ پس از صرف ناهار به مسیر خود به سمت کمپ کویری ادامه دادیم. (پیدا کردن مبلغی پول و یه توپ والیبال سالم در دل کویر هیجان بخصوصی داشت)
زیبایی کویر آسمان و زمین نمی شناسد. در آنجا با یک از عجیب ترین غروب های هستی روبرو میشوید. آسمانی که در غروب هر از چند دقیقه رنگ های زیبایی را به تماشا میگذاشت بسیار ستودنی بود.
آن روز حدود ۶۵ کیلومتر را در مدت ۱۲ ساعت پیاده روی کردیم. در خانه ای در روستا که سکونت داشتیم دوش آب گرمی گرفتیم تا با دانه های شن که حسابی رفیق شده بودیم وداع کنیم.آن شب آسمان ابری، غوغای ستاره ها از ما می ستاند و ما در اتاق گرم و نرم پس از صرف شام به خواب رفتیم.
روز سوم (یکشنبه):
صبح روز یکشنبه با ون، منطقه کویری را به قصد شهر ماهان ترک کردیم. در ابتدای جاده کمپ کویری بنای قلات مانندی را دیدیم که با ساختار عجیبش دمای هوا را در حدود ۱۰ متر زیر زمین حدود ۲۵ درجه کاهش میداد.
در مسیر از شهر سیرچ که در ۳۵ کیلومتری شهداد قراردارد با کوههای پوشیده شده از برف مواجه شدیم. یکی از عجایب کرمان همین اختلاف دما در فاصله ۳۵ کیلومتری می باشد ( شهداد گرمترین نقطه زمین و سیرچ سردترین نقطه کرمان). پس از طی کردن ۹۰ کیلومتر به شهر تاریخی ماهان رسیدیم و یکسره به باغ شاهزاده ماهان رفتیم. (این باغ زیبا با مساحت حدود ۶ هکتار مربوط به سال ۱۲۷۶ می باشد. این باغ زیبا با بنای شگفت انگیز و درختان متنوع توسط عبدالحمید میرزا ناصرالدوله حاکم وقت کرمان ساخته شده است)
متاسفانه بدلیل ایام صفر باغ شازده تعطیل بود.
حدود ساعت ۱۲ سری به مقبره شاه نعمت اله ولی که در شهر ماهان واقع شده است ، زدیم. (شاه نعمت الله از عرفای سده هشتم و نهم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد)
در اینجا شعری از نعمت اله ولی خالی از لطف نیست:
ذوق اگر داری در این دریا درآ
عاشقانه خوش بیا با ما برآ
جمله ی درها به تو بگشوده اند
تو ز هر بابی که می خواهی درآ
ناهار آن روز را با نذری های ایام ۲۸ صفر در ماشین میل کردیم و به سمت شهر راین جهت بازدید از ارگ راین حرکت کردیم. (راین در ۷۰ کیلومتری ماهان قرار دارد)
طبق پیش بینی خودمان ارگ راین نیز به همان مناسبت قبلی تعطیل بود. و ما چرخی در شهر راین زدیم و مواد غذایی و میوه و شیرینی تهیه کنیم تا شب یلدا را در آبشار راین جشن بگیریم.
(آبشار رایِن (یکی از جاذبه های طبیعی گردشگری می باشد و در دامنههای کوه هزار و در ۱۴ کیلومتری شهر راین قرار گرفته است.)
حدود ساعت ۵ عصر به آنجا رسیدیم و راننده ون پس از خالی کردن وسایل و اطمینان از امن بودن منطقه ما را ترک کرد. مکانی بسیار زیبا با آبی روان و آسمانی صاف. بدلیل سردی هوا به جز گروه آذرخش کسی در آن منطقه نبود. ما که از خنکی هوا و درختان زیبای اطراف ابشار و اب روان آنجا حسابی به وجد آمده بودیم چادر ها را در نزدیکی آبشار برپا کردیم. برای ماندن در آنجا چاره ای جز جمع آوری چوب جهت تهیه آتش و پخت و پز نداشتیم که این کار با سردی هوا و تاریکی زیاد منطقه مشکل تر می شد. پس از جمع کردن هیزم و برپایی آتش ، جشن تولد مختصری جهت یکی از همراهان (خانم فاطمه شریفی) در آن ظلمت به پا کردیم تا خاطره آن روز برای آن دوست ماندگار تو شود. سپس شامی با آتش افروخته شده نوش جام کردیم. ولی متاسفانه بدلیل سردی زیاد هوا و وزش باد شدید، مهمانی شب یلدا به فراموشی سپرده شد و حدود ساعت ۲۳ یک یک دوستان جهت پیشگیری از سرماخوردگی به درون چادرها رفته و در کیسه خواب هایشان خوابیدند. البته بعضی از رفقا تا حدود ساعت ۲ بامداد سردی هوا را تحمل کردند تا شاید شب به این زیبایی را به راحتی از دست ندهند.
روز چهارم (دوشنبه):
شب قبل یکی از خاطره انگیز ترین شبهای آن سفر بود. سردی هوابه حدی بود که تقریبا نتوانستیم تا صبح چشم بر روی هم بگذاریم. تا صبح به امید گرمای آفتاب در کیسه خواب ها انتظار سپیده دم را میکشیدیم. حدود ساعت ۷ صبح با خارج شدن از چادر به صحنه حیرت انگیزی مواجه شدیم. با اینکه شب گذشته آسمان صاف و پر ستاره بود ، از صبح بارش برف آغاز شده و فضا را سپید پوش کرده بود.
ما که شب قبل نتوانسته بودیم آبشار را بخوبی تماشا کنیم ، ساعتی را زیر بارش برف در کنار آبشار زیبای راین گذراندیم. حدود ساعت ۹ بارش برف قطع شده و زیر تابش آفتاب صبحانه ای میل کرده و با حضور راننده ون، به طرف شهر راین حرکت کردیم.
در مسیر به سمت شهر راین، کوههای زیبای “هزار” مسیر جاده را بسیار شگفت انگیز و دل نشین کرده بود. (دلیل نام گذاری کوه هزار به این دلیل می باشد که بیش از هزار گیاه داروی در آنجا یافت میشود)
در شهر راین سری به ارگ راین (دومین بنای خشتی بزرگ جهان مربوط به دوره ساسانیان) زدیم. بعد به سمت شهر ماهان رفتیم و باغ شهزاده ماهان مجددا بازدید کرده و شب به کرمان رسیدیم.
ما که تجربه بدی از سرمای شب قبل داشتیم و اینکه حال چند نفر از دوستان مساعد نبود با زحمت فراوان توانستیم اتاقی را در تربیت بدنی آموزش و پرورش کرمان اجاره کرده و شب را در آنجا به صبح برسانیم. آن شب با چند نفر از دوستان سری با بازار قدیم کرمان جهت بازدید از حمام گنجعلی خان زدیم که باز از بخت بد ما دوشنبه ها حمام تعطیل بود! پس از گشت و گذاری در بازار مقداری از سوغات کرمان (قوتو و زیره) تهیه کردیم و جهت بازگشت به شیراز ۱۰ بلیط اتوبوس خریداری کردیم.
روز پنجم (سه شنبه):
ساعت ۱۰ صبح کرمان را به مقصد شیراز ترک کردیم. ماجراهای شلوغ بازی در اتوبوس و کلافگی مسافران، اشتیاق ما جهت دیدن فیلم “پاشنه بلند” درباره مزایای مجرد بودن! و … از ماجراهای جالب سفر با اتوبوس بود.
حدود ساعت ۶ عصر به شیراز رسیده و سفر پرماجرا و فراموش نشدنی ما به پایان رسید.
در پایان از زحمات همه دوستان، مخصوصا آقای رضا حسن پور به عنوان سرپرست و محسن کرمی بعنوان مسئول روابط عمومی گروه آذرخش و همچنین اقای نوری(راننده ون) که حسابی ما را در این سفر راهنمایی کردند و اقای مجید از اهالی روستای شفیع اباد شهداد که منزل خود را در اختیار ما قرار دادند و مهم تر از همه شما دوست عزیر که اوقات ارزشمند خود را صرف مطالعه سفر کویر گروه آذرخش کردید سپاسگذاریم.