تعداد دوچرخه سوارن : ۱۳ نفر
تعداد همراهان با راننده : ۴ نفر
روز آدینه یازدهم دی ماه در یک پگاه زیبا و بارانی همهی اعضای شرکت کننده در سفر یک روزه مصمم بودند تا یک روز به یاد ماندنی را در زیر بارش باران تجربه کنند .
نقطه شروع حرکت : فلکه معلم
ساعت حرکت: ۷:۴۵
پس از بستن دوچرخه ها در باربند مینی بوس، راس ساعت ۷:۴۵ حرکت بچه ها از محل فلکه معلم به سمت شهر کازرون آغاز شد ، در طول مسیر شدت باران بیشتر می شد و در دلمان کمی دلهره ی سرد بودن هوا و لغزندگی جاده وجود داشت، اما بی توجه به این مسئله در کنار دوستان بهترین موقعیت برای صرف صبحانه در مینی بوس سپری کردیم . حدود ساعت ۹:۳۰ به ده کیلومتری دو راهی دشت برم رسیدیم و ماشین به دستور سرپرست گروه جناب آقای حسن پور در یک پارکینگ کنار جاده ایستاد و دوچرخه ها را پیاده کردیم . پس از یک نرمش اولیه که توسط آقای حسین آبید صورت گرفت، بچه ها با پوشیدن بارانی های رنگارنگ تنوع خاصی به شکل و شمایل گروه دادند .
حرکت ما در کنار گذر جاده آسفالت به سمت شهر کازرون آغاز شد و ابرهای آسمان با دیدن ارادهی بچه ها بارشش را افزونتر کرد به حدی که در همان ابتدا همگی خیس مثل مرغابی شدیم . خوشبختانه جاده سرازیری خوبی داشت و حرکت ما را آسان تر می کرد . رکابزنی زیر بارش رحمت پروردگار در دل طبیعت زیبا و بکر آن منطقه با وجود پوشش گیاهی درختان بسیار رویایی و بی نظیر بود به طوری که خستگی را از بدنمان دور می کرد . جالبتر از آن مردم سواره بر خودروها بودند که با دیدن دوچرخه سواران با یک نگاه تعجب برانگیز موجب ایجاد انگیزه بیشتر در ما می شدند، برخی از کامیون سوارها نیز با تقدیم مقدار زیادی از آب باران بر روی سر و صورت گروه به ما خوش آمد می گفتند . آخر کسی تصور نمی کرد در این هوای بارانی و سرد افرادی باشند که با چنین اراده و همتی، مصمم گام به گام ریزش باران در مسیرهای پر پیچ و خم جاده قدم برداشته و با زیر پا گذاشتن نفس راحت طلب خود بیرق استوار اعتماد و شادی را به دوش خود بکشند .
گروه آهسته و با احتیاط در سرازیری ها و با گذشتن از یک تونل کاملا تاریک و همچنین پس از ترمز زدن بسیار به دشت وسیع و سرسبز کازرون رسید جایی که زمانی تمدن ساسانی در این منطقه سر به فلک کشیده بود و آوازه ی آن به تمامی نقاط جهان می رسید .
این مطالب را می توان از کتیبه های نقش برجسته در بدنه ی کوه مجاور جاده اصلی مشاهده کرد . پانزده کیلومتر مانده به شهر کازرون گروه جهت استراحت کوتاه توقف کرد . برای همه جالب بود که در آن شرایط بارانی برخی کشاورزان مشغول برداشت سبزی و کاهو بودند ، زنانی که با پوشیدن پلاستیک به عنوان بارانی پا به پای مردان در حال چیدن محصول جهت ارسال به میدان میوه و تره بار بودند. در طول مسیر با دیدن درختان نخل و آکالیپتوس پی به گرمسیر بودن منطقه بردیم. منطقهی کازرون با پوشش گیاهی درختان جنگلی از قبیل گون، بلوط، بنه و … دارای آب و هوایی گرمتر و معتدل تر از شیراز بوده و همین امر سبب شده تا درختان و مرکباتی از قبیل : پرتقال، نارنگی، نارنج و… طعم و مزه خاصی به میوه ها بدهد .
ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در فاصله ی پنج کیلومتری شهر کازرون برای استراحتی کوتاه تامل کردیم. آتش و حرارتی که از هیزم های جمع آوری شده توسط راننده ی مهربان گروه به لباس هایمان برخورد می کرد گویی مثل دیگ آب جوش از سر و بدنمان بخار بر می خواست و گرمای وجودمان را با خشک شدن لباس ها زنده تر می کرد. در همین حین هماهنگی های لازم جهت اسکان در مهمانسرای اداره هوا شناسی شهرستان توسط آقای حسین آبید انجام شد که خوشبختانه توانستیم برای چند ساعتی از دست باران ناقلا جان سالم به در ببریم . آخر هر زمان قصد حرکت داشتیم باران نیز ما را همراهی می کرد و هر زمان ما می ایستادیم باران نیز حرف ما را گوش می داد.
کارشناس وقت اداراه هوا شناسی آقای اژدری به بچه ها خوش آمد گفت و ما را از وضعیت آب و هوا و شرایط جوی مطلع کرد . او می گفت ” ما موظفیم هر یک ساعت یک بار شرایط جوی آب و هوا از قبیل درجه حرارت محیط، رطوبت هوا، جهت وزش باد، نوع ابرها، فشار هوا و … را ثبت کرده و از طریق شبکه ی رایانه ای به مرکز هواشناسی استان ارسال کنیم. او می گفت ارگان ها و ادارات دولتی جزو اولین مشتریان اطلاعات به دست آمده ما جهت برنامه ریزی در کارهایشان هستند.”
نهار دور هم با دوستان بسیار لذت بخش بوده و وقت مناسبی برای خشک کردن لباس های خیس در کنار بخاری مبلی درون اتاق بود . پس از استراحت و به علت بارش باران سرپرست گروه آقای حسن پور تشخیص دادند مسیر عظیمت به نرگس زار را در وقتی دیگر برنامه ریزی کنند. در پایان رای به برگشتن به سمت شیراز مورد تصویب بزرگان قرار گرفت.
ساعت ۱۶:۳۰ عصر با بستن دوچرخه ها در باربند مجبور شدیم آب و هوای زیبا و دلنشین این شهر را ترک کرده و به سمت شیراز حرکت کنیم. هوا در حال تاریک شدن و قرارداد ما با باران عزیز هنوز به اتمام نرسیده بود. شدت باران سبب کند شدن حرکت مینی بوس شده و راننده ی ما لاجرم می بایست با سرعتی کم و با احتیاط کامل مسیر برگشت را طی نماید. در طول راه بهترین کار سخن گفتن از خاطرات شیرین گذشته بود، هر کسی از جایی تعریف می کرد و در بعضی مواقع نیز تاریکی هوای اطراف جاده با نور رعد و برق مثل روز روشن می شد و برخی دوستان یاد فیلم های ترسناک تلویزیونی می افتادند . پس از توقف چند دقیقه ای در منطقه ی چنار شایجان حدود ساعت ۲۱:۴۵ به شهر شیراز رسیدیم و در محل میدان سنگی بار این سفر از دوش مینی بوس برداشته و ماشین بیچاره نفس راحتی کشید. اعضای گروه پس از گذراندن یک روز پر خاطره و با جمع آوری مقدار زیادی خوشحالی و اعتماد به نفس، از یکدیگر خداحافظی کردند. در اینجا جا دارد از سرپرست گروه جناب آقای حسن پور ، حسین آبید هماهنگ کننده محل اسکان و دیگر دست اندرکاران این سفر یک روزه تشکر و قدر دانی بعمل آید . با سپاس فراوان
با تشکر از آقای محمدی بابت گزارش زیباشون و آقای هدایت از عکس های زیباشون
روابط عمومی گروه دوچرخه سواری آذرخش